روانیم میکنه این حس/مدام گیجم،مدام خستم
پزشکم گفته دیوونم/خودم و روی تخت بستم
 
ملاقات ممنوعه،وقتی/لباسات توی دستامه
وقتی پیراهنت اینجاس/عطر تو،روی دستامه
 
ملاقات ممنوعه،وایستا/ازون دور حالمو چک کن
همینطور پیش برو،خوبه/یه خورده دیگه هم فک کن
 
تمومه سرنوشتم شد/یه نبض پیچ و تاب خورده
یهو دیدی که وای میسته/بهت میگن که اون..مرده
 
تا نبضم میزنه،فک کن/تا اکسیژن جواب میده
نذار از دس برم،این حال/داره مارو عذاب میده
 
من اینجا روی این تختم/تو اونجا،پشت اون دیوار
چه حالی داری،میخونی؟/نوشته: ممنوعه دیدار

 

 



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 خرداد 1393برچسب:, | 16:49 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

کدوم فیلم و بیارم که بتونی/ یه خورده،خیلی ناچیز،زیرو رو شی

ببینم اضطراب داری،نمیشه/ با هر نوع اتفاقی رو به رو شی

 

فقط چن لحظه جوری وایستی انگار/ قراره قلبت و بیرون بزاری

به کفش و پیرهنم جوری نگاه کن/بفهم م خاطره هامون و داری

 

میدونم حسی پیدا میشه امروز/ که پاهات و نگه میداره اینجا

یه جوری میشی توو این چن دقیقه/ که انگار حس خوبی داره اینجا

 

میخوام تصویرت و مبهم نبینم/ میخوام حرفای تو شیرین بمونه

عزیزم قلبت و آروم نگه دار/ هنوز این خونه دست هردومونه

 

هنوز واسه تو درد دارم،واسه تو/ هنوز بی خوابیام و ول نکردم

عزیزم قلبت و آروم نگه دار/ میخوام دنبال رویاهات بگردم

 

نگاه کن چشمامو،بهتر نگاه کن/ زمین افتادم از این دل بریدن
چشات جوری نگام کردن که انگار/ تقاص این جداییمون و میدن


لاله رمضانيان



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 خرداد 1393برچسب:, | 17:44 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

روز میلادم گذشت

 

متفاوت تر از همیشه...

 

صفحه ای از زندگی ام را آغاز کرده ام... 

 

بی روح... بی احساس... خالی از عشق و خاموش

 

رنگ و بویی تازه می خواهم... آرزوی تازه می خواهم

 

پ.ن: آنچنان در لاک خود بودم که 7 روز از روز میلادم بی آنکه بدانم گذشت... 



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 15 دی 1392برچسب:, | 16:58 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

كجايي كه تنهايي و بي كسي با من آشنا كرده حس غمو

ببين داغ دوري از آغوش تو به زانو در آورده احساسمو

همه فكر و ذهنم شدي و هنوز داره آب ميشه دلم پاي تو

ببين قفل لبهاي من وا شده منو قصه گو كرده چشماي تو

خيالم رو از عمق دلواپسي تا روياي بوسيدنت ميبره

سكوت شب و گريه پر ميكنه شبايي كه از خواب تو ميپرم

نشد قسمتم باشي و پيش تو به لبخند هر روزت عادت كنم

منو محو چشماي مستت كني تو رو مثل كعبه عبادت كنم

 

من اين كنج زندون ماتم زده تو بيرون از اينجا تو روياي من

من اين گوشه جاي تو غم ميخورم تو بيرون از اين ميله ها جاي من

دارم تو هواي تو پر ميزنم داري غصه هامو نفس ميكشي

به يادت رها ميشم از اين قفس تو از قصه من قفس ميكشي

از اين شهر خاكستري دلخورم از اين بغض پيچيده تو لحظه ها

تو اين روزهاي پر از بي كسي تو تنها ، تنها تو موندي برام

نبايد چشامون از عشق تر بشه به خشكي اين شهر بر ميخوره

هنوزم يكي توي پس كوچه ها داره عاشقي ها رو سر ميبره

 

كجايي كه تنهايي و بي كسي با من آشنا كرده حس غمو

ببين داغ دوري از آغوش تو به زانو در آورده احساسمو

همه فكر و ذهنم شدي و هنوز داره آب ميشه دلم پاي تو

ببين قفل لبهاي من وا شده منو قصه گو كرده چشماي تو

خيالم رو از عمق دلواپسي تا روياي بوسيدنت ميبره

سكوت شب و گريه پر ميكنه شبايي كه از خواب تو ميپرم

نشد قسمتم باشي و پيش تو به لبخند هر روزت عادت كنم

منو محو چشماي مستت كني تو رو مثل كعبه عبادت كنم

 

15-05-1392

6 آگوست 2013



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, | 21:37 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

آزاده ام ، پيامم آزاديست

آزاده ام ، سكوتم فرياد آزاديست

آزاده ام ، اميدم به فرداي آزاديست

» اسماعيل دوست «

 

خانه ي بي سقف ما را آسماني بود و نيست

بين ما و زندگاني ريسماني بود و نيست

دوستي ها محكم و ديدارها پيوسته بود

پاي ديوار جدايي نردباني بود و نيست

 

كاش ميشد گذشته ها رو پس بگيرم

زنده باشم از وطن نفس بگيرم

كاش ميشد گذشته ها رو پس بگيرم

زنده باشم از وطن نفس بگيرم

 

يك پياده صبح روشن يك سبد ابر بهاري

بر سر هر سفره اي رنگين كماني بود و نيست

سال باران هاي تند و فصل تندرهاي سرد

خانه ديروز ما را ناوداني بود و نيست

خانداني ، خانماني ، دودماني بود و نيست

خانداني ، خانماني ، دودماني بود و نيست

 

كاش ميشد گذشته ها رو پس بگيرم

زنده باشم از وطن نفس بگيرم

كاش ميشد گذشته ها رو پس بگيرم

زنده باشم از وطن نفس بگيرم

 

خانه ي بي سقف ما را آسماني بود و نيست

بين ما و زندگاني ريسماني بود و نيست

پاي ديوار جدايي نردباني بود و نيست

 

سايه باني بر سر و دلدادگاني گريه هم

كنج يك شهر قديمي ، خانداني بود و نيست

سايه باني بر سر و دلدادگاني گريه هم

كنج يك شهر قديمي ، خانداني بود و نيست

 

خانداني ، خانماني ، دودماني بود و نيست

خانداني ، خانماني ، دودماني بود و نيست

 

كاش ميشد گذشته ها رو پس بگيرم

زنده باشم از وطن نفس بگيرم

كاش ميشد گذشته ها رو پس بگيرم

زنده باشم از وطن نفس بگيرم

عليرضا ميبدي

 

14-05-1392

05 آگوست 2013



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, | 20:40 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

ميخوام حرف بزنم ، ولي كوتاه

آخه ميگن حرف اگه كوتاه باشه زودتر به دل ميشينه

 

اين چيزايي كه ميخوام بگم تحقير نيست

بفهم حرفايي كه ميزنم يه تحديد نيست

ببين جنس ضد من براي ادامه نسل همه چشما به توئه

همه دعا به دور شكم مادري كه ميخواد منقلد كنه

اگه تو بيرون بياي دنيا رو مضطرب كنه

ببين جنس ضد من ، من تثبيت نشدم

من واسه تو يه موجودم كه تعريف نشدم

تو تو دست كسي بودي كه از جنس خودمه

تو گوشت خونده خنده ي من جلف يه ذره

اگه ساعتهاي آخر شب واسه من حرومه

اگه فحش خار و مادر اصلا واسه من نبوده

اگه تعجب نمي كنن از بد بودنت

اگه همخوابيا به شونه ي سر بودنه

اگه كرم درختيم كه تو دنبالشي

اگه بزني و بري به من ميگن (...)

اگه فرق نياز من و تو هرزگي ميشه

اگه تن واسه تو يه چيز بي ارزشي ميشه

اگه خيانت تو عدم زنيت منه

اگه خيانت من خلاف طبيعت زنه

اگه بعضي وقتا پول و به تو ترجيه ميدم

اگه وقتي به پول ميرسي من تعويض ميشم

اگه گرگا كه با ناموست ميپرن و ميدري

اگه خودت گرگ ميشي واسه ناموس ديگري

اگه مهم ميشه بكارت و جسارتم

اگه وقتي منو ميخواي كه تو اسارتم

اگه تو بهشتم باشي چشت سير نميشه

اگه گلم خشك نباشه دلت گير نميشه

اگه هميشه دنبال يكي بهتر از توئم

اگه وقتي يائسگي ديگه خارج از دوره ام

اگه من باعث جهنمي بودنتم

اگه تو وجودتم اراده اي مونده يه كم

بذار بگم يه عمره كه تو اسارتم

ميگن ذاتت همينه ، توهين به اين راحتي

به خدا اين اگه ها فقط واسه ارزشاته

قبوله بي ارادگي د آخه بگو تا كي

يه بارم تو به هرزگيام مهر نه بزن

يه بارم تو از خوبيات بخون و حرف بزن

ببين جنس ضد من به اين آزادي بخند

بفهم ارزشتو مرد به اين آزادي بخند

ببين جنس ضد من به اين آزادي بخند

بفهم ارزشتو مرد به اين آزادي بخند

 

آره بخند...

به اين آزادي بخند...

 

14-05-1392

5 آگوست 2013



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, | 18:15 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

يه دختر تو تراس رو به رويي ، يه شال سبز و هر روز ميتكونه

يه شال سبز و ساده كه غروبا ، پر از خاكستر آتشفشونه

پر از خاكستر آرزوهايي ، كه هر روز روي قلبش گر ميگيرن

پر از خاكستر خواباي خوبي ، كه هرشب تو نگاه اون ميميرن

 

همين چنوقت پيش روياشو توي ، خيابون بي بهونه سر بريدن

هميشه راه پروازشو بستن ، هميشه رو خيالش خط كشيدن

براش مرده و زنده فرق نداره ، سياست بازا ، پيرا و جوونا

همش دنبال قهرمان ميگرده ، ميون شاعرا ، آوازخونا

 

رو ديوار اتاقش چنتا عكسه ، هدايت ، كافکا ، فرخزاد ، مايكل

يه عكس خاتمي ، چنتا مدونا ، يه عكس تام كروز ، يه عكس فيدل

براش مرده و زنده فرق نداره ، همش دنبال قهرمان ميگرده

براش مرده و زنده فرق نداره ، همش دنبال قهرمان ميگرده

همش دنبال قهرمان ميگرده

 

نميدونه كه تنها توي آينه ، بايد دنبال قهرمان بگرده

هنوز باور نداره كه با دستاش ، جهاني ميشه ساخت بي ظلم و برده

يه دختر تو تراس رو به رويي ، شبا كنسرت فريادش براهه

صداش ميگيره از بس غصه داره ، نميشه ديدش از بس شب سياهه

 

ولي زنگ صداش ميپيچه هرشب ، تو شهري كه چراغاش رنگ خونن

ديگه چنوقت كه حتي چراغ ، چاهارراهها ميترسن سبز بمونن

ميخواد ياد تموم شهر بمونه ، بهاري كه يكي برگاشو دزديد

درختي كه قرنطينه شد آخر ، تو فصلي كه زمين برعكس ميچرخيد

 

صداش لبريز حرفاي نگفتس ، سرش لبريز صد آتشفشونه

يه دختر تو تراس رو به رويي ، يه شال سبزو هر روز ميتكونه

يه شال سبزو هر روز ميتكونه

يه شال سبزو هر روز ، ميتكونه...

 

13-05-1392

04 آگوست 2013



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, | 19:34 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

يكي ميگه با يه فرياد

راه ميندازه داد و بيداد

بچمو آقا شفا داد

 

يكي كه دلش شكسته ، گوشه ي صحنت نشسته

دخيل درداشو بسته ، عاشق دل خسته

نشون به اين نشونه ، صداي نقاره خونه

منو به تو ميرسونه ،‌ ببين دلم خونه

 

ميدونم رو سيام ، من اگه بي وفام

ولي عشقم اينه ، عاشق اين آقام

ميدونم رو سيام ، من اگه بي وفام

ولي عشقم اينه ، عاشق اين آقام

منتظر يه اشارم ، هرچي كه دارم بذارم

دلمو زيارت بيارم ، مني كه آواره ام

دلم اگه بي قراره ، چشام اگه هي ميباره

ولي دلم غم نداره ، آقام دوسم داره

 

ميشه شاهي كني ، منو راهي كني

چي ميشه به منم يه نگاهي كني

ميشه شاهي كني ، منو راهي كني

چي ميشه به منم يه نگاهي كني

 

هركي كه حاجت روا شد ، تو دامت پادشاه شد

عاشق آقام رضا شد ، خادم آقا شد

منم اومدم گدا شم ، كفتر گنبد طلا شم

ايشاالله حاجت روا شم ، خادم آقا شم

خوردم آب و دونت ، كه شدم ديوونت

آب زمزم كجا ، آب سقا خونت

 

02-05-1391

24 جولاي 2013



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, | 16:24 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

» كارتن خواب «

 

همه ميگن يه چند ماهي گذشته

ميگن شايد منو ول كرده باشه

هنوز چشم انتظار ماه بعدم

گمونم راهتو گم كرده باشي

تو گفتي قبل يكماه بر ميگردي

خوب انصافت كجاست چشم انتظارم

شمردم روزا رو خيلي گذشته

اگر بي من خوشي حرفي ندارم

توقع از كسي ديگه ندارم

تو كه گفتي دلت ميسوزه رفتي

تو گفتي بر ميگردي قبل يكماه

ولي يكماه و ششصد روز رفتي

غم دوريت منو بي آشيون كرد

حالا به زير بارون خيس آبم

نيا سراغ من بده ببيني

كه شبها روي كارتن ها ميخوابم

كه شبها روي كارتن ها ميخوابم

بهم نشونه اي بده عزيزم

غم دوريت داره ميده عذابم

به اينم راضيم اگه بزاري

فقط يه شب تو كوچتون بخوابم

تموم زندگيم چشمام نظر خورد

زمين خوردم مگه ربطي به من داشت

اگه به قول تو من بچه بودم

مگه بي معرفت بچه زدن داشت

مني كه بال و پر بودم براتو

حالا يه بي پناه كوچه گردم

بيا دست منو بگير بلند شم

يه عمر جمع و جورت كردم، نكردم ؟

اي كاش بارون بياد دلواپسم شي

آخه واسه تو هيچ فرقي نداري

ولي جا خواب من خيس ميشه وقتي

بارون توي خيابونا ميباره

ميون آسمون به اين بزرگي

اي كاش ستاره من ميدرخشيد

اگر پاييز سر آمد تو فكرت هستم

واست اوف داره ميدونم ببخشيد

 

بيا برگرد شايد مثل قديما بشه توي دلت يك ذره جا شم

ميترسم وقتي برگردي كه ديگه به كارتن خوابي عادت كرده باشم

 

05 - 08 - 91

26 اكتبر 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 آبان 1391برچسب:, | 18:37 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

مردم

(mardom)

 

شمالم تا جنوبم عشق، چه خاك و گندمي دارم

صدام ياري كنه بايد بگم چه مردمي دارم

بگم اين حق هيچكس نيست كه با ثروت فقير باشه

كسي كه فرش ميبافه نبايد رو حصير باشه

اگر چه سختي از انسان يه كوه درد ميسازه

ولي از مردم ما درد داره يك مرد ميسازه

شمالم تا جنوبم عشق، چه خاك و گندمي دارم

صدام ياري كنه بايد بگم چه مردمي دارم

نگاه كن بچه هاي كار چه جور تو آتيشن

توي اين روزهاي سخت كمك خرج پدر ميشن

من و تو مردمي هستيم كه گنج از رنج مي سازيم

به اين تاريخ خورشيدي به اين فرهنگ مي نازيم

من و تو مردمي هستيم كه آينده تو مشت ماست

كه از هفتاد نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست

شمالم تا جنوبم عشق، چه خاك و گندمي دارم

صدام ياري كنه بايد بگم چه مردمي دارم

 

07 - 08 - 91

28 اكتبر 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1391برچسب:, | 15:54 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

» كارتن خواب «

 

همه ميگن يه چند ماهي گذشته

ميگن شايد منو ول كرده باشه

هنوز چشم انتظار ماه بعدم

گمونم راهتو گم كرده باشي

تو گفتي قبل يكماه بر ميگردي

خوب انصافت كجاست چشم انتظارم

شمردم روزا رو خيلي گذشته

اگر بي من خوشي حرفي ندارم

توقع از كسي ديگه ندارم

تو كه گفتي دلت ميسوزه رفتي

تو گفتي بر ميگردي قبل يكماه

ولي يكماه و ششصد روز رفتي

غم دوريت منو بي آشيون كرد

حالا به زير بارون خيس آبم

نيا سراغ من بده ببيني

كه شبها روي كارتن ها ميخوابم

كه شبها روي كارتن ها ميخوابم

بهم نشونه اي بده عزيزم

غم دوريت داره ميده عذابم

به اينم راضيم اگه بزاري

فقط يه شب تو كوچتون بخوابم

تموم زندگيم چشمام نظر خورد

زمين خوردم مگه ربطي به من داشت

اگه به قول تو من بچه بودم

مگه بي معرفت بچه زدن داشت

مني كه بال و پر بودم براتو

حالا يه بي پناه كوچه گردم

بيا دست منو بگير بلند شم

يه عمر جمع و جورت كردم، نكردم ؟

اي كاش بارون بياد دلواپسم شي

آخه واسه تو هيچ فرقي نداري

ولي جا خواب من خيس ميشه وقتي

بارون توي خيابونا ميباره

ميون آسمون به اين بزرگي

اي كاش ستاره من ميدرخشيد

اگر پاييز سر آمد تو فكرت هستم

واست اوف داره ميدونم ببخشيد

 

بيا برگرد شايد مثل قديما بشه توي دلت يك ذره جا شم

ميترسم وقتي برگردي كه ديگه به كارتن خوابي عادت كرده باشم

 

05 - 08 - 91

26 اكتبر 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 5 آبان 1391برچسب:, | 18:37 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

« خداييش »

 

خداييش اين طوري بود حال و روزم

خداييش حقمه اگه بسوزم

منو از دست حرفات خسته كردي

خداييش بد منو وابسته كردي

آخه تو مشكلم رو ميدونستي

خداييش تو ميخواستي ميتونستي

جواب مهربونيمو ندادي

نگو نه دردمو نميدونستي

منو از دست حرفات خسته كردي

خداييش بد منو وابسته كردي

جوونيمو ازم راحت ربودي

خداييش اون كه مي گفتي نبودي

انصافا تو رفاقت كم گذاشتي

من عاشقو اصلا دوست نداشتي

دل تنهام كه رسما بود با تو

خداييش مشكل از من بود يا تو

حالا كه رفتي و از من جدايي

سوالم اينه حقم بود خدايي

خداييش حقمه تو اوج دردم

پيشم باشي و دنبالت بگردم

بهم عاشق شدن رو ياد دادي

چقدر زود منو دست باد دادي

خداييش ساده بودي ميدونستم

زيادي تو رو سرتر ميدونستم

منو از دست حرفات خسته كردي

خداييش بد منو وابسته كردي

جوونيمو ازم راحت ربودي

خداييش اون كه مي گفتي نبودي

انصافا تو رفاقت كم گذاشتي

من عاشقو اصلا دوست نداشتي

دل تنهام كه رسما بود با تو

خداييش مشكل از من بود يا تو

 

3 - 08 - 1391

24 اكتبر 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, | 19:39 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

Tasliate Ghalbe Sabooram

 

خيلي وقته اينجا پرسه ميزنم

جاي رد پاتو من نيستي و بوسه ميزنم

اگه حتي تو جوابمو ندي

من بازم با عكس تو حرف ميزنم

تسليت قلب صبورم ديگه اون دوست نداره

سهم اون يه عشق تازه سهم تو طناب داره

بسه اشكاتو نگه دار غم تو يكي دو تا نيست

پا نذار روي غرورت جاي اون به زير پا نيست

جاي اون به زير پا نيست .....

 

 

28 - 07 - 1391

19 اكتبر 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 28 مهر 1391برچسب:, | 21:36 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

درد دل (darde dell)

 

كاش خدا ميديد منو با گريه هاي بي صدام

پاك ميكرد فقط يه بار اشكامو از رو گونه هام

كاش خدا ميديد منو وقتي دلم پريشونه

اِنقدر دوره ازم كه دردمو نميدونه

چند وقته حرفامو همش بي حوصله گوش ميكنه

ديگه داره اسممو راحت فراموش ميكنه

صدام از اينجا رو زمين نميرسه تا آسمون

كاشكي يه جوري پُر ميشد فاصله هاي بينمون

دلم ميگه كه بعد از اين ازش ديگه هيچي نخوام

كاش خدا ميديد منو دنيا عوض ميشد برام

دلم ميگه كه بعد از اين ازش ديگه هيچي نخوام

كاش خدا ميديد منو دنيا عوض ميشد برام

چند وقته حرفامو همش بي حوصله گوش ميكنه

ديگه داره اسممو راحت فراموش ميكنه

صدام از اينجا رو زمين نميرسه تا آسمون

كاشكي يه جوري پُر ميشد فاصله هاي بينمون

كاش خدا ميديد منو با گريه هاي بي صدام

پاك ميكرد فقط يه بار اشكامو از رو گونه هام

كاش خدا ميديد منو وقتي دلم پريشونه

اِنقدر دوره ازم كه دردمو نميدونه

 

21-07-1391

(12 - اكتبر - 2012)



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 21 مهر 1391برچسب:, | 18:14 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

خودت ميدوني ميدونم دليل رفتنت چي بود

اما ميتونستي نري چرا ميگي قسمت نبود

اگه قسمت نبود چرا تو موندي

خدا چرا ما رو به هم رسوندي

اگه ميدونستي يه روزي ميري

چرا روزا رو تا اينجا كشوندي

چرا روزا رو تا اينجا كشوندي

چي بودم چي شدم بخاطر تو

ولي پشت دلم رو خالي كردي

حالا اسمت مياد گريم ميگيره

نميدوني كه با دلم چي كردي

اگه در حق تو خوبي نكردم

بگو كه خالي بود دستاي سردم

ولي من در عوض هرچي كه بودم

با احساسات تو بازي نكردم

با احساسات تو

بازي نكردم .....

اگر چه ميدونم دوسم نداري

به هر در ميزنم تنهام نذاري

اگر پاي كسي هم در ميونه

بذار اسمت اقلا روم بمونه

بذار اسمت اقلا روم بمونه

دم آخر بزار دست توي دستام

بزار بهت بگم دردم چي بوده

فقط لطفي كن و حرفامو بشنو

شايد ديگه نگي قسمت نبوده

اگه تصميم رفتن رو گرفتي

ببخش اگه پشيمونت نكردم

آره من واسه تو كم بودم اما

با احساسات تو بازي نكردم

با احساسات تو .....

 

29 - 05 - 91

19 آگوست 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, | 23:55 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

« مسافر »

دنيا مسافرخونه ايست كه ديواراش تو خاليه

تكيه گاه هيچ كسي نيست يه تصوير پوشاليه

اما همين دنياي پوچ ميتونه كه بهشت باشه

براي هنگام درو مزرعه خوب كشت باشه

اما همين دنياي پوچ ميتونه كه بهشت باشه

براي هنگام درو مزرعه خوب كشت باشه

 

حالا كه مسافريم

حالا كه بايد بريم

 

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

 

مرگي در كار نيست

مرگ ما تولد ديگر ماست

گرچه كه نابودي پيكر ماست

 

مرگي در كار نيست

مرگ ما تولد ديگر ماست

اعمال خير ضمانت دفتر ماست

 

كاش ميشد بيدار شيم از خواب غفلت

كاش ميشد آزاد شيم از بند ظلمت

بدونيم دنياي ما صاحبي داره

خود بنا نشده و خالقي داره

 

آخه كار ما فقط خور و خواب نيست

اين همه نظم بي حساب كتاب نيست

عارفان دريابند

عاقلان ميدانند

اما جاهلان هنوز در خوابند

 

حالا كه مسافريم

حالا كه بايد بريم

 

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه بي وفا نباش از معرفت جدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

اين همه خود بزرگ بين و بي خبر از خدا نباش

 

23 / 04 / 91

13 جولاي 2012



موضوعات مرتبط: ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 تير 1391برچسب:, | 23:15 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

خدايا سرده اين پايين ازون بالا اگه ميشه نگاه كن

يه كاري كن اگه ميشه فقط گاهي خودت قلبمو پاك كن

 

خدايا سرد اين دستام ازون بالا خودت ببين مي لرزه

مگه حتي همه دنيا به اين دوري به اين سردي مي ارزه

 

تمومش كن ديگه بسه شدم از زندگي خسته

يه زخمي دارم از دردش مي سوزم و مي خوام مي خوام بميرم

يه زخمي دارم از دردش هنوزم كه هنوزه من مي سوزم

 

خدايا من دارم ميام يه كم با من مدارا كن

شنيدم گرم آغوشت اگه ميشه منم يه گوشه جا كن

مي دونم گرم آغوشت اگه مي خواي منم يه گوشه جا كن

 

ديگه از دنيا بريديم دلامون خيلي گرفته

تو كجايي كه ببيني همه جا رو غم گرفته

 

ديگه از دنيا بريديم دلامون خيلي گرفته

تو كجايي كه ببيني همه جا رو غم گرفته

 

تمومش كن ديگه بسه شدم از زندگي خسته

يه زخمي دارم از دردش مي سوزم و مي خوام مي خوام بميرم

يه زخمي دارم از دردش هنوزم كه هنوزه من مي سوزم

 

خدايا من دارم ميام يه كم با من مدارا كن

شنيدم گرم آغوشت اگه ميشه منم يه گوشه جا كن

مي دونم گرم آغوشت اگه مي خواي منم يه گوشه جا كن

 

ديگه از دنيا بريديم دلامون خيلي گرفته

تو كجايي كه ببيني همه جا رو غم گرفته

 

ديگه از دنيا بريديم دلامون خيلي گرفته

تو كجايي كه ببيني همه جا رو غم گرفته

 

 

16-10-1389

 (6 - ژانويه - 2011)



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, | 17:8 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

 می خواهم خواب اقاقیا ها را بمیرم.
خیالگونه،
در نسیمی کوتاه
که به تردید می گذرد
خواب اقاقیاها را
بمیرم.
***
می خواهم نفس سنگین
اطلسی ها را پرواز گیرم.
در باغچه های تابستان،
خیس و گرم
به نخستین ساعت عصر
نفس اطلسی ها را
پرواز گیرم.
***
حتی اگر
زنبق ِ کبود ِ کارد
بر سینه ام
گل دهد-
می خواهم خواب اقاقیا را بمیرم
در آخرین فرصت گل،
و عبور سنگین اطلسی ها باشم
بر
تالار ارسی
در ساعت هفت عصر

شاملو



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 تير 1392برچسب:, | 18:49 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سر یه شاخه ش
بشه آویزون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می کشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟

مستیم و هشیار
شهیدای شهر
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد میشه خندون
یه شب ماه میاد...

شاملو

 



موضوعات مرتبط: اشعار گوناگون ، ترانه های ماندگار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 تير 1392برچسب:, | 18:36 | نويسنده : ابراهیم بلالایی |